-
ملانصرالدین
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 12:20
ملانصرالدین ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگی حماقت او را دست میانداختند دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره صابون کوسه از روغن کوسه جنوب برای شفاف سازی پوست صورت صابون کوسه بهترین صابون نرم در جهان اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد این داستان در تمام...
-
دلیل قانع کننده
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 12:18
دلیل قانع کننده مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد چند شاخ...
-
شیخ نادان
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 12:11
شیخ نادان پسر یک شیخ عرب برای تحصیل به آلمان رفت یک ماه بعد نامه ای به این مضمون برای پدرش فرستاد : «برلین فوق العاده است مردمش خوب هستند و من واقعا اینجا را دوست دارم ولی یک مقدار احساس شرم میکنم عکس های جدید و دیدنی و جالب از سرتاسر دنیا جدیدترین عکس های موجود در اینترنت که با مرسدس طلاییم به مدرسه بروم در حالی که...
-
مناجات گنجشک و خدا
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1392 12:08
مناجات گنجشک و خدا گنجشک با خدا قهر بود روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه می دارد ... و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست فرشتگان چشم به لب...
-
شعر
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 12:09
شعر او رفت و انتظارش باقیست پشت قدمش عبور اشکم جاریست ای کاش بداند که پس از او عمری در خلوت من همیشه جایش خالیست کفی مغناطیسی پا به پا جدیدترین روش برای مهار دردهای کف پا کفی مغناطیسی پا به پا کاملا موثر و تائید شده اگه یکی باشه منو بفهمه براش غرورمو بهم می زنم گریه که سهله ، زیر چتر شونش تا آخر دنیا قدم میزنم بدون...
-
شعر
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 11:00
شعر ویران شود این شهر که میخانه ندارد در حسرت یک نعره مستانه بمردیم جک جدید و خنده دار جدیدترین جک های باحال و خنده دار 93 سری جدیدترین استاتوس ها و جک های فارسی چمنی دید و هوایی خوش و پروازی کرد مرغ مسکین چه خبر داشت که شهبازی هست عرفی بیان کردم حدیث دوری وشرح شب هجران پریشان کرد زلف و گفت : از زلفم پریشانتر؟ قصاب...
-
جوک باحال
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 09:45
جوک باحال مورد داشتیم دوتا پسر داشتن تو خیابون راه میرفتن به طلا فروشی رسیدن وایسادن ویترینو نگاه کردن ! صابون نرم کوسه برای محافظت از پوست صورت شما بهترین راه حل صابون کوسه از دریاهای جنوب ایران صابون کوسه حاوی ویتامین بی مخاطب خاص ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﻬﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ میگه ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﺍﺳﺶ ﻛﺎﺩﻭی ﻭﻟﻨﺘﺎﻳﻦ ﺑﮕﻴﺮﻡ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﺤﺒﺖ کنی بگی آﻳﻔﻮﻥ ۵ ﺭﻭ...
-
اس ام اس زیبا و قشنگ
دوشنبه 19 اسفندماه سال 1392 08:20
اس ام اس زیبا و قشنگ یه وقتــــــایی هست که جواب همه نگرانیـــات و دلتنگیات میشــه یه جمله که میکوبن تو صورتــــت بهم گیر نـــــــده، حوصله ندارم دلــــم به حال مــا می سوزد که من و تو خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم ... من تو را دوست دارم تو مرا دوست نداری باشد ولی من به دوست مشترک مان حسودی ام می شود کل دنیا هم...
-
داستان کوتاه لطیفه
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 18:24
داستان کوتاه لطیفه پیری برای جمعی سخن میراند برای نمایش عکس روی دکمه لود تصاویر کلیک کنید و تا لودینگ کامل عکس ها صبر نمایید تا بتوانید عکس ها را ببینید لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر...
-
داستانی کوتاه از پائولو کوئلیو
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 13:35
داستانی کوتاه از پائولو کوئلیو ما در سالن غذاخوری دانشگاهی در اروپا هستیم یک دانشجوی دختر با موهای قرمز که از چهرهاش پیداست اروپایی است سینی غذایش را تحویل میگیرد و سر میز مینشیند سپس یادش میافتد که کارد و چنگال برنداشته، و بلند میشود تا آنها را بیاورد وقتی برمیگردد با شگفتی مشاهده میکند که یک مرد سیاهپوست...
-
ترجیح میدهم که شکستی صادقانه باشم تا موفقیتی پر نیرنگ
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 11:57
ترجیح میدهم که شکستی صادقانه باشم تا موفقیتی پر نیرنگ لحظه ای دور از هیاهو های کاذب در خود بیاندیشیم ما همه مسافر این جهانیم! پیش از گفتن، گوش فرا دار پیش از نگاشتن، اندیشه کن پیش از خرج کردن، کسب کن برای نمایش عکس روی دکمه لود تصاویر کلیک کنید و تا لودینگ کامل عکس ها صبر نمایید تا بتوانید عکس ها را ببینید پیش از...
-
نامه ای از آبراهام لینکلن
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1392 10:12
نامه ای از آبراهام لینکلن نامه ای از آبراهام لینکلن به معلم پسرش برگرفته از سایت دگرش: به پسرم درس بدهید با کفی مغناطیسی پا به پا درد و خستگی را فراموش کنید کفی طبی و ماساژ دهنده مغناطیسی یک کالای طبی مورد نیاز برای تمامی افراد پا عضو حیاتی و حساس بدن است با کفی کفش مغناطیسی پا به پا از قلب دوم خود محافظت کنید او...
-
داستان کوتاه چه کسی واقعا خدا را دوست دارد؟
جمعه 16 اسفندماه سال 1392 22:34
داستان کوتاه چه کسی واقعا خدا را دوست دارد؟ مردی در عالم رویا فرشته ای را دید که در یک دستش مشعل و در دست دیگرش سطل آبی گرفته بود و در جاده ای روشن و تاریک راه می رفت. ساعت الیزابت یک ساعت جدید است که برای خانم ها طراحی و تولید شده است برای خرید اینترنتی ساعت الیزابت باید وارد فروشگاه اینترنتی شوید و ساعت الیزابت را...
-
داستان کوتاه محبت
پنجشنبه 15 اسفندماه سال 1392 11:59
داستان کوتاه محبت سالها پیش '' در کشور آلمان '' زن و شوهری زندگی می کردند.آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند '' ببر کوچکی در جنگل '' نظر آنها را به خود جلب کرد.مرد معتقد بود : نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.به نظر او ببرمادر جایی در همان حوالی فرزندش...
-
داستان کوتاه موفقیت و سقراط
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1392 11:06
داستان کوتاه موفقیت و سقراط مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد. مرد تلاش...
-
داستان کوتاه شگرد اقتصادی ملا نصرالدین
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 11:13
داستان کوتاه شگرد اقتصادی ملا نصرالدین ملا نصرالدین هر روز در بازار گدایی میکرد و مردم با نیرنگی٬ حماقت او را دست میانداختند. دو سکه به او نشان میدادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره. اما ملا نصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب میکرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد میآمدند و \خرید...
-
داستان کوتاه جدید گریه
یکشنبه 11 اسفندماه سال 1392 18:40
داستان کوتاه جدید گریه ... حسن نامی وارد دهی شد و در مکانی که اهالی ده جمع شده بودند نشست و بنای گریه گذاشت. سبب گریهاش را پرسیدند، گفت: من مردغریبی هستم و شغلی ندارم برای بدبختی خودم گریه میکنم، مردم ده او را به شغل کشاورزی گرفتند. شب دیگر خرید صابون کوسه نرم آر پی,فروش صابون کوسه نرم آر پی,فروشگاه صابون کوسه نرم...
-
نقطه قوت=نقطه ضعف
شنبه 10 اسفندماه سال 1392 11:09
نقطه قوت=نقطه ضعف کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند. در طول شش ماه استاد فقط...
-
تعریف جهان سوم از قول پروفسور حسابی
جمعه 9 اسفندماه سال 1392 08:35
تعریف جهان سوم از قول پروفسور حسابی از قول ایشان نقل شده است : روزی در آخر ساعت درس، یکی از دانشجویانم که دانشجوی دوره دکترا و اهل نروژ بود از من پرسید : استاد! شما که از جهان سوم می آیید، جهان سوم کجاست؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود. من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می...
-
در سفرها مجردی به همه چیز فکر کنید!
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1392 09:47
در سفرها مجردی به همه چیز فکر کنید! مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم" ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل...
-
مشاوران مخصوصا از نوع مشاوران نرم افزار
پنجشنبه 8 اسفندماه سال 1392 09:46
مشاوران مخصوصا از نوع مشاوران نرم افزار یک مشاور میمیرد و در آن دنیا در صفی که هزاران نفر جلوی او بودند برای محاسبه اعمالش میایستد. اندکی نگذشته بود که فرشته محاسب میز خود را ترک میکند و صف طولانی را طی کرده و به سمت مشاور میآید و به گرمی به او سلام کرده و احترام میگذارد. فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر...
-
باور ها
سهشنبه 6 اسفندماه سال 1392 11:07
باور ها در یک باشگاه بدنسازی پس از اضافه کردن 5 کیلوگرم به رکورد قبلی ورزشکاری از وی خواستند که رکورد جدیدی برای خود ثبت کند. اما او موفق به این کار نشد. پس از او خواستند وزنه ای که 5 کیلوگرم از رکوردش کمتر است را امتحان کند. این دفعه او براحتی وزنه را بلند کرد. این مسئله برای ورزشکار جوان و دوستانش امری کاملا طبیعی...
-
جانشین پادشاه
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1392 10:36
جانشین پادشاه روزی از روزها، پادشاهی سالخورده که دو پسرش را در جنگ با دشمنان از دست داده بود، تصمیم گرفت برای خود جانشینی انتخاب کند. پادشاه تمام جوانان شهر را جمع کرد و به هر کدام دانه ی گیاهی داد و از آنها خواست، دانه را در یک گلدان بکارند تا دانه رشد کند و گیاه رشد کرده را در روز معینی نزد او بیاورند. پینک یکی از...
-
گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است
یکشنبه 4 اسفندماه سال 1392 11:05
گنجی که در اعماق نامحدود شما حبس شده است ساعت مچی الیزابت فقط دل نمی دونه حس چیه ساعت الیزابت خریدم با روش آنلاین سفارش دادم ساعت الیزابت خوشحالم خرید نقدی دارد چون خوب بود سایت رسمی ساعت الیزابت جدیدترین طرح ساعت الیزابت را بخرید و حالش را ببرید ساعت الیزابت بهترین ساعت است چون ساعت الیزابت خوب است در لحظه ای که خود...
-
تمسخر
شنبه 3 اسفندماه سال 1392 09:47
تمسخر صدای زمخت مرد در گوشش طنین انداز شد. صدایش به سنگینی موج های صوتی تکرار شد؛ تکرار و تکرار. ذهنش آشفته شد. مرد او را به تمسخر گرفته بود. کلماتی که بر زبان آورده بود، تمام روزهای زندگی اش را به تمسخر گرفته بود. دستانش را مشت کرد. نگاهش را به برگه های روی میز دوخت. قدمی پیش گذاشت. برگه ها را چنگ زد و با خشم چرخید....
-
چیک چیکِ قطرات
جمعه 2 اسفندماه سال 1392 13:41
چیک چیکِ قطرات چیک ... چیک ... با شنیدن صدای هر چیک چیک، یادش می اومد که یه عمر بهش گفته بود عاشقشه. یه عمری بهش گفته بود فقط اونه که تو زندگیش ارزش داره. یه عمری زیر گوشش نجوا کرده بود دوستش داره. و با همین دو کلمه خیلی راحت تونسته بود اون رو بنده خودش کنه. بنده ای که نمی دونست تا به کجا و تا کی باید بندگی کنه. چیک...
-
عروس شدم اما ...
پنجشنبه 1 اسفندماه سال 1392 10:13
عروس شدم اما ... دوباره خودمو تو آینه ی رو به روم نگاه کردم. بغض گلومو فشار می داد. چقدر آرزوی دیدن این لحظه رو داشتم. چقدر از بچگی از لباس عروس خوشم می اومد. الآنم عروس شده بودم اما، این عروس شدن کجا و اون رویای عروس شدن کجا. به آینه و شمعدون وسط سفره ی عقدم نگاه کردم. همه چیز عالی بود. چیزی کم نداشت به جز عروسی که...
-
رقـص
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1392 10:12
رقـص نگـاهی به دور تا دورِ سالـن انداخـتم. اگرچه همه جا تاریـک بود، ولی اندامِ او را به خوبی می توانـستم تشـخیص دهم، هـر چند چهـره اش معلوم نبود. از حرص لـبم را مـحکم گاز می گرفتم. - یعنی من ایـن جا اضافی بودم رفته با اون دختره ی ایکبیری می رقصه؟! - افـتخار یک دور رقـص رو به من میـدین بانو؟! نگاهم به دستی که جلوم دراز...
-
عشقی جدا از معشوق
سهشنبه 29 بهمنماه سال 1392 10:11
عشقی جدا از معشوق روزی شیوانا پیر معرفت یکی از شاگردانش را دید که زانوی غم بغل گرفته و گوشه ای غمگین نشسته است . شیوانا نزد او رفت و جویای حالش شد . شاگرد لب به سخن گشود و از بی وفائی یار صحبت کرد و اینکه دختر مورد علاقه اش به او جواب منفی داده و پیشنهاد ازدواج با دیگری را پذیرفته است . شاگرد گفت که سالهای متمادی عشق...
-
علاوه بر اونی که کنار تختش پریز برق داره
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1392 15:22
علاوه بر اونی که کنار تختش پریز برق داره اونی که سر سفره اول از همه بشقاب ته دیگه رو میدن بهش فروشگاه تی وی مارکت نمایندگی کلیه محصولات تی وی مارکت در ایران فروشگاه اینترنتی, خرید اینترنتی ,فروشگاه آنلاین,فروشگاه دایان, فروشگاه دایان شاپ,خرید پستی,سفارش آنلاین فروشگاه اینترنتی, خرید اینترنتی , خرید آنلاین, خرید لوازم,...