وب تفریحی و سرگرمی کرمک

انواع مطالب جالب و سرگرم کننده اینترنت

وب تفریحی و سرگرمی کرمک

انواع مطالب جالب و سرگرم کننده اینترنت

جک باحال


جک باحال


من هر وقت پیام تبلیغاتی واسم میاد ، نخونده حذفش میکنم

این اواخر اپراتور بهم پیام داده : بذار حرفمو بزنم اگه غیر منطقی بود بعد پاکش کن !

اس ام اس خنده دار پیامک جوک جدید

خدا وکیلی من به شخصه با رابطه با آمریکا هیچ مشکلی ندارم

اما اگر قراره اینایی که تو بفرمایید شام شرکت میکنن ، بیان ایران !

پس مرگ بر آمریکا :))


جک باحال


تنبل های عزیز دقت کنین :

“بعدا” بهترین زمان برای شروع هر کاریه ! :))


جک باحال


دختر : چن روز پیش دیدمت

که سر پیچ به دخترا چشمک می زدی

پسر : چشمک نمیزدم

سر اون پیچ خیلی باد میومد یه چیزی رفت تو چششم

دختر : آره ! بعدشم رفت تو ماشینت !


جک باحال


دارم میمیرم از تشنگی!

ولی حوصله ندارم تا آشپزخونه برم!

به نظرتون آبِ توی اتو بهداشتی تره یا آکواریوم ؟!


جک باحال


ﺍﮔﻪ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺷﺎﻡ ﻧﺒﻮﺩ

ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ

ﻫﻤﺸﻮﻥ ﺍﺩﻡ ﺣﺴﺎﺑﯽﺍﻥ !


جک باحال

آقایون توجه کنن

ناز بودن با لوس بودن خیلی فرق داره

کلاه سرتون نره


جک باحال


دختره نمرش نوزده ونیم شده اومده پست گذاشته : سهراب ، قایقت جا دارد ؟

اونوقت من امتحان میدم ، به تنهایی معدل کلاسیو دو سه نمره میارم پایین :))


جک باحال


پسر که نباشی

.

.

دختری !

به همین برکت قسم


جک باحال


اینهمه زبان بلدم

(مادری، غیر مادری، اشاره، فیزیکی، روحی، توهمی، ارواح، اشیا و …)

اما هنوز نتونستم به بعضیا بفهمونم :

به تو ربطی نداره :|

جک

جک باحال

غریق نجات

غریق نجات

فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند


یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند


فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت


و به زیر آب فرو رفت


هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید

 و خود را در کف استخر به فرهاد رساند

 و او را از آب بیرون کشید

وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه


هوشنگ آگاه شد


تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند


هوشنگ را صدا زد و به او گفت:

من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم

 خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى

 زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر

 قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن

به بحرانها نشان دادى

 و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو

نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. 

و اما خبر بد این که بیمارى

 که تو از غرق شدن نجاتش دادى

 بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد

خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است

 و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود

هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت:

جک جدید و خنده دار جدیدترین جک های باحال و خنده دار 93 سری جدیدترین استاتوس ها و جک های فارسی


 او خودش را دار نزد

 من آویزونش کردم تا خشک بشه...

حالا من کى مى تونم برم خونه‌مون ؟


غریق نجات

دلیل قانع کننده

دلیل قانع کننده



مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد



BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود



پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد



قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد



وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود



کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد



چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود



و با حرکت باد به این سوی و آن سوی می‌رفت



پای را بر پدال گاز فشرد



و اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از قفس



سرعت به ١٦٠ کیلومتر در ساعت رسید



مرد به اوج هیجان رسیده بود



نگاهی به آینه انداخت



دید اتومبیل پلیس به سرعت در پی او می‌آید



و چراغ گردانش را روشن کرده و صدای آژیرش را نیز به اوج فلک رسانده است. 



مرد اندکی مردّد ماند که از سرعت بکاهد یا فرار را بر قرار ترجیح دهد



لَختی اندیشید



سپس برای آن که قدرت و سرعت اتومبیلش را بیازماید

جک جدید و خنده دار جدیدترین جک های باحال و خنده دار 93 سری جدیدترین استاتوس ها و جک های فارسی



یا به رخ پلیس بکشد بر سرعتش افزود. به ١٨٠ رسید و سپس ٢٠٠ را پشت سر گذاشت



از ٢٢٠ گذشت و به ٢٤٠ رسید



اتومبیل پلیس از نظر پنهان شد و او دانست که پلیس را مغلوب کرده است. 



ناگهان به خود آمد و گفت :



"مرا چه می‌شود که در این سنّ و سال با این سرعت می‎رانم؟



باشد که بایستم تا او بیاید و بدانم چه می‌خواهد."



از سرعتش کاست و سپس در کنار جادّه منتظر ایستاد تا پلیس برسد. 



اتومبیل پلیس آمد



و پشت سرش توقّف کرد



افسر پلیس به سوی او آمد



نگاهی به ساعتش انداخت و گفت،



"ده دقیقه دیگر وقت خدمتم تمام است



امروز جمعه است و قصد دارم برای تعطیلات چند روزی به مرخّصی بروم



سرعتت آنقدر بود که تا به حال نه دیده بودم و نه شنیده بودم



خصوصا اینکه به هشدار من توجهی نکردی



و وقتی منو پشت سرت دیدی سرعتت رو بیشتر و بیشتر کرده



و از دست پلیس فرار کردی



تنها اگر دلیلی قانع‌کننده داشته باشی که چرا به این سرعت می‌راندی، می‌گذارم بروی." 



مرد میانسال نگاهی به افسر کرد و گفت :



"می‌دونی، جناب سروان



سال‌ها قبل زن من با یک افسر پلیس فرار کرد



وقتی شما رو آژیر کشان پشت سرم دیدم



تصوّر کردم داری اونو برمی‌گردونی"!



افسر خندید و گفت:


 "روز خوبی داشته باشید، آقا"


 و برگشت سوار اتومبیلش شد و رفت.!!!!


دلیل قانع کننده

شعر

شعر



ویران شود این شهر که میخانه ندارد

در حسرت یک نعره مستانه بمردیم

جک جدید و خنده دار جدیدترین جک های باحال و خنده دار 93 سری جدیدترین استاتوس ها و جک های فارسی


چمنی دید و هوایی خوش و پروازی کرد

مرغ مسکین چه خبر داشت که شهبازی هست

عرفی



بیان کردم حدیث دوری وشرح شب هجران

پریشان کرد زلف و گفت : از زلفم پریشانتر؟

قصاب کاشانی



شعر